loading...
ایستادگی تا آخر خط...
محمدصادق علی بخشی بازدید : 5 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (1)

 

3- عامل امربه معروف ونهی از منکر.

عامل سوم که این راهم مثل دو عامل دیگر تاریخ بیان میکند عامل امر به معروف و نهی از منکر است که از روز اولی که امام حسین علیه السلام از مدینه حرکت کرد ،با این شعار حرکت کرد. 
از این نظر مسئله این نبود که چون اینها از من بیعت میخواهند و من بیعت نمکنم پس من قیام میکنم بلکه این بود که اگر بیعت هم نخواهند من به حکم وظیفه ی اصلی بزرگ خویش امر به معروف و نهی از منکر باید قیام کنم. و نیز مسئله این نبود که چون مردم کوفه از من دعوت کرده اند پس من قیام میکنم . (هنوزحدود دو ماه مانده بود که مردم کوفه کوه دعوت کنند ،روز های اول بود و به مردم کوفه مربوط نیست)
بلکه مسئله این بود که دنیای اسلام را منکرات فراگرفته است  من به حکم وظیفه ی دینی ، به حکم اقتضای شرعم قیام میکنم .
در عامل اول امام حسین علیه السلام مدافع است و به او میگوین بیعت کن و ایشان میفرمایند نه بیعت نمیکنم و از خودش دفاع میکند در عامل دوم امام حسین متعاون است ،اورا به همکاری دعوت کرده اند و او جواب مثبت داده در عامل سوم امام حسین علیه السلام مهاجم است . در اینجا حکومت وقت هجوم کرده . به حسب این عامل امام حسین علیه السلام یک فرد انقلابی است ،یک ثائر است ،میخواهد قیام کند.
این عوامل همگی ماهیت های قیام امام حسین را نشان میدهد .
عامل تدافع (بیعت نکردن)
عامل تعاون(دعوت کوفیان وپاسخ مثبت امام)
و عامل تهاجم (قیام برای احیای دین)
محمدصادق علی بخشی بازدید : 6 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

کدام یک مقدم تر است ؟

از دو عامل تقاضای بیعت و دعوت کوفیان کدام یک بریکدیگر تقدم وسبقت داشته اند؟
 آیا اول امام حسین علیه السلام از بیعت امتناع کرد و چون از بیعت امتناع کرد مردم کوفه از ایشان دعوت کردند ؟ 
ویا اینکه امام وقتی مردم دعوت کردند و دید چند هزار نفر ترفدار اوهستند زیر بار بیعت نرفت؟

مسلّما عامل اول بوده است  چون قبل از اینکه اصلا حرف دعوت مردم کوفه در میان بیاید در زمانی که معاویه راس حکومت بود از امام حسین علیه السلام دعوت کرد که بیا و با من بیعت کن که امام نپذیرفت .
بعلاوه تاریخ اینگونه نقل میکند که  از امام حسین علیه السلام تقاضای بیعت کردند و امام امتناع کرد. حاضر به بیعت با امویان نشد. دو سه روز به همین منوال گذشت ، دائما می آمدند ، گاهی با زبان نرم و گاهی با خشونت ، تا حضرت مدینه را رها کرد .
در بیست و هفتم رجب امام از مدینه حرکت کرد و در سوم شعبان به مکه رسید . دعوت مردم کوفه در پانزدهم رمضان به امام حسین علیه السلام رسید .یعنی بعد از آنکه یک ماه و نیم از تقاضای بیعت و امتناع امام گذشته بود . و بع از اینکه بیش از چهل روز بود که امام در مکه اقامت کرده بودند.
پس امام حسین علیه السلام بیعت نکرد حتی قبل از آنکه اسم تقاضای کوفیان هم در میان باشد و فرمود :(( من بیعت نمیکنم ولو در همه ی روی زمین ماوی و ملجئی برای من باقی نمانده باشد .))
یعنی اینکه اگر تمام اقطار روی زمین را برمن ببندند  که یک نقطه برای زندگی کردن من وجود نداشته باشد ، بازهم بیعت نمیکنم.
محمدصادق علی بخشی بازدید : 5 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

 



2-عامل دعوت مردم کوفه
یکی از عوامل که بسیار مهم بود در نهضت امام حسین علیه السلام دعوت مردم کوفه بود .
کوفه شهری بود که در زمان عمربن خطّاب ساخته شده بود در جنگی که با ایران داشت این شهر را به پا کرد تا اردو گاه سپاه اسلام بشود.
مردم کوفه بعد از مردن معاویه به دلیل داشتن اندکی از تعلیماتی که هنوز از علی علیه السلام باقی مانده بود به فکر افتادند که نگذارند یزید پسر معاویه به جانشینی اوبرسد ولذا از امام دعوت کردند طی 18000 نامه وامضایی که به دست امام حسین علیه السلام رسید.
اگر مردم کوفه امام را دعوت نمیکردند امام میتوانست به جایی برود که براثر بیعت نکردن با یزید در امان باشد ولی امام عکس العمل مثت + به این قضیه داد هرچند میدانست مذدم سست عنصر کوفه زیر حرفشان میزنند.
امام حسین علیه السلام اگر پاسخی منفی به مردم کوفه میداد الآن تاریخ او را ملامت میکرد که کوفه ای که سپاه اسلام بوده از تو دعوت کرده برای مبارزه باظلم ، اگر تو میرفتی اگر تو یک انقلابی میکردی الآن اوضاع بشریت تغییر میکرد فلذا امام علیه السلام به دلیل وظیفه ای که برگردن خود میدید به دعوت مردم کوفه پاسخ مثبت دادند.

ادامه دارد...
محمدصادق علی بخشی بازدید : 5 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

1- عامل تقاضای بیعت

امام حسین علیه السلام در مدینه است . معاویه قبل از مردنش میخواهد جانشین خود را تعیین کند و لذا از امام حسین میخواهد که بیعت کند .
ولی پاسخ امام حسین علیه السلام به این تقاضا چیست؟ امام فرمود نه 
بیعت فقط معنای امضای یک چیز نیست بلکه صحه گذاشتن روی آن حرکت است تایید آن حرکت و فرد است.
بعد از مردن معاویه هم یزید برای تثبیت حکومت خود نیاز شدیدی به بیعت دارد که فقط امام حسین نیست بلکه کسان دیگری هم هستند و با وعده ی پول و مقام بیعت آنها را گرفت و فقط ماند امام حسین علیه السلام.
درخواست بیعت برای امام حسین فرستاده شد ولی امام مطابق عقلانیت پاسخ قاطع نه را به یزیدبن معاویه دادند امام گفت بیعت میخواهید نمیدهم حتی اگر سر از تنم جدا کنید .

در اینجاست که  عکس العمل منفی امام را راجع به این قضیه میبینیم که یکی از این ماهیت هاست.
ادامه دارد...
محمدصادق علی بخشی بازدید : 5 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

نهضت امام حسین علیه السلام یک نهضت چند ماهیتی است.

انقلاب آگاهانه میتواند ماهیتهای مختلفی داشته باشد .اتفاقا در قضایای امام حسین عوامل زیادی هستند که باعث شده اند این قیام ،این نهضت چند ماهیتی باشد.

یکی از تفاوت هایی که میان پدیده های اجتماعی و پدیده های طبیعی است ماهیت آنهاست مثلا یک حیوان مثل اسب نمیتواند در عین واحد شیر هم باشد ولی یک پدیده اجتماعی میتواند چند ماهیت داشته باشد که نهضت امام حسینر علیه السلام هم از این نوع است که چند ماهیت داشته است و چون عوامل مختلفی درآن تاثیر گذاشته اند پس میتواند هر ماهیت عکس العمل مخصوص به خود را داشته باشد .

میتواند عکس العمل قیام دربرابر یک جریان مثبت و در برابرجریان دیگر،منفی باشد .

همه اینها در نهضت امام حسین علیه السلام وجود دارد این است که یک نهضت چند ماهیتی شده است.

 عوامل این نهضت چند ماهیتی در پست های جداگانه ثبت میشود 

 

 

ادامه دارد...

محمدصادق علی بخشی بازدید : 8 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

قیام امام حسین علیه السلام یک انقلاب آگاهانه بود نه یک انفجار.

یکی از مسائلی که برای نهضت وقیام عظیم حضرت اباعبدالله علیه السلام مطرح میشود این است که آن یک انقلاب از سر آگاهی بوده و یا یک انفجا.

در حالتی که اسمش را انفجار نامیده اند فرد به دلایلی در حالی که نمیخواهد فلان حرف را بزند با درونی پر از عقده  ،یک مرتبه میبیند که ناراحت و عصبانی میشود و از دهانش هر چه درمی آید میگوید این یعنی انفجار که بسیاری از قیامها در تاریخ انمفجار بوده اند.

یکی ازجاهایی که اسلام را با مکاتب مادی امروزی متمایز می کند این است که مکاتب مادی تضاد هارا تشدید میکنند تا عقده و کینه درونی افزایش پیدا کند تا جایی که این عقده ها به یکباره منجر شود و سبب یک قیام عظیم شود ولی در اسلام هیچگاه یک همچنین قیام هایی ندیدیم قیام های اسلامی همگی از روی آگاهی بوده اند.

آیا قیام امام حسین علیه السلام یک انفجار بود و العیاذ بالله یک قیام ناآگاهانه برای اینکه عقده ها از زمان معاویه وقبل از آن داشت که در وقت یزید این عقده ها منفجر شود و قیام درست کند ؟

گفته های خود امام که نه تنها از آغاز این نهضت بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع میشود، سخرانیها ،  خطابه های مهم که نظیرش در منی بود ، نشان میدهد که این نهضت عظیم در کمال آگاهی بوده است نه یک انفجار.

حتی امام حسین علیه السلام درباره تک تک افرادش نمی گذارد این قیام حالت انفجاری به خود بگیرد و در هر زمان  میخواست یارانش را مرخص کند دائما خطرات عاشورا را به آنها گوشزد میکند و حتی در شب عاشورا بیعت خود را از آنها بر میدارد .

چرا؟ رهبری که میخواهد از ناراحتی و نارضایتی مردم استفاده کند که چنین حرفی نمی زند ، همواره از تکلیف شرعی میگوید که امام حسین علیه السلام از آن هم غافل نشد ولی میخواست که قیام در نهایت آزادی باشد .

این است که به شهدای کربلا و قیام حسین بن علی علیه السلام ارزش میدهد.

پس قیام امام حسین علیه السلام از نوع انفجار نبود و قیامی کاملا آگاهانه بود.

محمدصادق علی بخشی بازدید : 4 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

جرح راوی

 

غیبت کردن به خودی خود فی نفسه گناه بسیار بزرگی است که در دین ما بسیار این کار نهی شده است .

ولی همین غیبت کردن بعضی مواقع نه تنها حرام نیست بلکه لازم است چه بسا بعضی علما این کار را از واجباتهم شمرده اند .

این وضع زمانی اتفاق می افتد که کسی مثلا یک حدیثی را به دروغ از یک معصوم نقل و روایت کند . حالا یک همچنین چیزی پیش آمده است یک نفر هرچند عالم میاید یک حدیثی را روایت میکند آیا ما بدون آنکه برویم و درباره آن حدیث تحقیق کنیم باید به خوبی آنرا قبول کنیم ؟ 

 یک عالم ممکن است در بعضی مواقع هم درست کردار باشد ، راستگو باشد ولی وقتی دروغی به ائمعه اطهار میبندد ما باید در باره آن تحقیق و در صورت اثبات شدن دروغ آن باید درتمام تاریخ این مرد رسوا شود ،باید آنرا به عنوان یک درغگو به مردم معرفی کنیم .

این یعنی جرح ، جرح وظیفه ی ماست که اگر این وظیفه را انجام ندهیم مانند این  است که درزمان امربه معروف و نهی از منکر این کار را انجام نداده ایم 

پس مسولیم دربرابر کسانی که تحریف میکنند بایستیم. ح تی اگر همه ی دنیا مقابل ما بودند.

محمدصادق علی بخشی بازدید : 6 دوشنبه 23 دی 1392 نظرات (0)

دونقطه ضعف مردم در عزاداری ها .

 

نقطه ضعف اوّل:

یکی از نقاط ضعف مردم چه کسانی که مجلس به پا میکنند و چه کسانی که مستمعین این مجلس هستند این است که اکثریت قریب به اتفاق این دوستان ((خواهان ازدحام جمعیت هستند )) و اسثنا هم بسیار بسیار بسیار محدود در این قضیه اتفاق می افتد که هم مستمعین و هم موسسین به دنبال ازدحام جمعیت نباشند .

این یعنی چه ؟؟   این یعنی نابودی دین این یعنی شکست شیعه .

مگر ما میخواهیم لشگرکشی راه بیندازیم ویا قصد سان دیدن را داریم که به دنبال ازدحام جمعیت هستیم ؟ اصلا هدف چیز دیگری است :هدف روشن شدن حقیقت ها و مبارزه با تحریف هاست نه ازدحام جمعیت .

حالا این وسط میماند گوینده : اگر بخواهد با تحریف ها مبارزه کند و حقایق را بگوید اگر نیت ، نیت اصلی باشد نیت ازدحام نباشد آنوقت مستمع را چه بکند ؟ موسس را چه بکند ؟ آنها دنبال جمعیت هستند واگر بخواهد با تحریف ها همراهی بکند و روی دوش این جمعیت نادان احمق سوار شود آنوقت چه؟ 

پاسخ این است او باید با این تحریف مبارزه بکند حالا چه کار دارد این مستمع ،این موسس خوشش می آید یا نه ؟ باید ببیند امامش چه میگوید .

 

نقطه ظعف دوّم: 

نقطه ضعف دوم این عوام الناس این است که میگویند مجلس باید واویلا شود باید کربلا شود می گویند اشک ریختن به تنهایی کافی نیست باید مجلس از جا کنده بشود .

بله مجلس باید از جا کنده بشود ،مجلس باید عاشورا بشود ولی از راه صحیح با بیان حقایق بدون آنکه یک روضه ی دروغی خوانده بشود .

اگر اشکی از روی صداقت ریخت شود و واویلا هم بپا شد مجلس هم کربلا شد خیلی عالی است ولی اگر اینگونه نشد باید با امام حسین علیه السلام بجنگیم ؟  باید دروغ ببندیم باید ازتحریف ها استفاده کنیم؟

حال این مردم همچنین نقطه ضعف هایی دارند باید چه کار کرد با آنها باید گفت حالا اینها که احمقند من هم بیایم از این حماقتشان استفاده کنم ؟ نه، بزرگترین رسالت مبارزه با نقاط ضعف مردم است .

به حمدالله کم نبوده اند از اینگونه علما هم مثلا مرحوم حاجی نوری (رضوان الله علیه) که قدم های خوبی در این راه برداشت .

محمدصادق علی بخشی بازدید : 5 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

وظیفه ی علمای امت در مقابل تحریفات چیست؟؟

عالم نقطه ی انحرافش در اینجاست که همیشه بجای اینکه خود را از مردم بداند خود را مقابل مردم میداند البته بایک سلسله نقاط ضعف و عیبها . نقاط ضعف روحی، اخلاقی ، اجتماعی، که یک نوع بیماری در داخل افراد است که با بیماری های جسمانی تفاوت دارد .
در بیماری های جسمی فرد وقتی که بیمار میشود به دنبار چاره ایست تا بیماری خود را مداوا کند ولی در بیماری های روحی که نقاط ضعف هم میتواند جزوی از آن باشد بیمار نه تنها برای بیماری خود چاره نمیکند بلکه اصلا بیماری را نمیشناسد و گاها آنرا جزو خوبی ها هم میداند.
 ولی این  عالم است که میداند نقاط ضعف اجتماعش در چیست که بعضی مواقع روبروی آن می ایستد و به شدت با آن مبارزه میکند هرچند مردم این ضعف را جزو خوبی ها بدانند ولی در بعضی مواقع هم عالم می آید مثال پیغمبر میشود .
عالم در این مواقع میشود اسلام خراب کن گفتیم سه چیز دین را خراب میکند و یکی از آنها فقیه فاجر است در این جور مواقع فقیه بجای اینکه با این نقاط ضعف با این تحریف ها مبارزه کند هرچند که مردم هم خوششان نیاید میرود از این نقاط ضعف و تحریف ها استفاده میکند .

محمدصادق علی بخشی بازدید : 1 یکشنبه 22 دی 1392 نظرات (0)

بیایید یک نگاهی به گذشته بیندازیم .... مقصر این تحریفات علما هستند یا عموم مردم ؟ وظیفه چه کسی است که با این تحریفات مبارزه کند؟ در این قضیه علما تقصیر را بر گردن مردم می اندازند و مردم هم گردن علما  .

علما میگویند این مردم نمیفهمند ، در جهل به سر میبرند میگویند چون مردم در جهل اند پس سزاوار همین مزخرف ها هستند.
مردم هم میگویند که این علما هستند که باید راه را برای ما مشخص کنند . 
حالا مقصر کیست؟؟؟؟؟؟
حدیث معروفی از حضرت امام صادق علیه السلام است که برای آن اعتبار زیادی قائلند علما و آن این است که:((ومنهم امیوون الکتاب الّا امانی)) که خدا از اقوام یهود با اینکه درس ناخوانده هم بودند انتقاد میکند و اینها را مسئول میداند از امام علیه السلام سوال میشود خوب مردم عوام امی بودند و مسئول نیستند و این عذرشان است . امام صادق علیه السلام فرمودند خیر اینطور نیست  ، بعضی از مسائل نیاز به درس خواندن دارد و فقط درس خوانده ها آنها را میفهمند و درس نا خوانده ها آن را درک نمیکنند ولی بعضی از مسائل است که انسان با فطرت سلیم آنها را درک میکند و دیگر نیاز به درس خواندن ندارد و سلامت عقل بر ای این مسئله کافی است . امام مثال زدند : مثلا یک عالمی مردم را پند میدهد ولی خود آن عالم به آن پند ها عمل نمیکند  خوب عقل سلیم میگوید این فرد لایق پیروی نیست آیا این درس خواندن میخواهد ؟؟
و عوام یهود خود میدانستند و این مسائل را درک میکردند و لی مع ذلک پیروی میکردند پس مسئولند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وصّلم فرمودند : ((انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری مانوی))یعنی عمل بستگی به نیت دارد  . اگر من یک کاری را انجام دهم که قصدو نیتی در آن نداشته ام چه خوب و چه بد  اگر کارم خوب بود  پاداشی ندارم و اگر کارم هم بد بود جزایی ندارم .
و این کار نیک است که آثار کار بد را حذف میکند .
ما حتی هنوز بلد نیستیم از فطرت خودمان هم درست استفاده کنیم مانند حیوانی که نتواند از غریزه اش درست استفاده کند.
میگویند دزدی بود که جنایتکاری حرفه ای بود  ، در راه زوار امام حسین علیه السلام منتظر میشود که آنها برسند و اموالشان را بدزدد در همین حین خوابش میبرد وقافله هم از آنجا عبور میکند و درخواب می  یبیند دارند اورا بخاطر کارهای بدش به جهنم میبرند ولی جهنم اورا نمیپذیرد چرا ؟ چون غبار آن قافله  زوار امام حسین علیه السلام براونشسته بود .
آیا این عمل که خارج از اختیار او بوده تمام گناهانش را محو کرده ؟؟؟
پس تکلیف حرف پیامبر((انما الاعمال بالنیات و لکل امری مانوی)) چه میشود؟؟؟؟؟؟؟
شعری گفته اند :
فان النار لیس تمسّ جسما          علیه غبار زوار الحسین 
از نظر شعری عالی است ولی از نظر محتوایی و از نظر مکتب حسینی مفت نمی ارزد .
حالا این مسئله که مردم بگویند  هرکه هرچه گفت ما باور کردیم  چون درس نخوانده ایم عقل میخواهد یادرس ؟؟
اینها همه از بدیهیات فطرت است .


 پس اگر هر چرت وپرتی به ما گفتند و ما باور کردیم، هر تحریفی کردند و ما باور کردیم  آنها مسئولند چون تحریف کردند و ما عوام مسئولیم که باور کردیم.

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 48
  • بازدید کلی : 230